شعری زیبا از شاعر جوان آقای سید امیر حسین میر حسینی
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام/ خواب دیدم خسته و افسرده ام/ روی من خروارها از خاک بود/ وای قبر من چه وحشتناک بود/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم تشنه یک جرعه آب/ بالش زیر سرم از سنگ بود /غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ هرکه آمد پیش حرفی خواند و رفت/ سوره حمدی برایم خواند و رفت/نه شفیقی نه رفیقی نه کسی /ترس بود و وحشت و دلواپسی/آمدند از راه نزدم دو ملک/تیره شد در پیش چشمانم فلک/یک ملک گفتا بگو اسم تو چیست/ آن یکی فریاد زد رب تو کیست/ ای گنهکار سیه دل بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ در میان عمر خود کن جستجو / کارهای نیک و زشتت را بگو/ گفتنم عمر خودت کردی تباه /نامه ی اعمال تو گشته سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ نک تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هر کجا و دلفکار/ می کشیدندم به خفت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان / نور پیشانی اش فوق کهکشان/ چشمهایش زندگانی می سرود/درد را از قلب آدم می زدود/ گیسوانش شط پر جوش و خروش / در رکابش قدسیان حلقه بگوش/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از شرب طهور/ لب که نه سرچشمه آب حیات/ بین دستش کائنات و ممکنات/ خاک پایش حسرت عرش برین/ طره یی از گیسویش حبل المتین/ بر سرش دستار سبزی بسته بود / بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ در قدوم آن نگار مه جبین / از جلال حضرت عشق آفرین / دو ملک سر را به زیر انداختند/ بال خود را فرش راهش ساختند/ غرق حیرت داشتند این زمزمه / آمده اینجا حسین فاطمه/ صاحب روز قیامت آمده /گوئیابهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گفت آزادش کنید این بنده را / خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه اینجا این چنین تنها شده/کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است / گریه کرده بعد شیرش داده است/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ اینکه می بینید در شور است و شین/ ذکر لالائیش بوده یاحسین(ع)/ دیگران غرق خوشی و هلهله/ دیدم او را غرق شور و هروله/ با ادب در مجلس ما می نشست/ او به عشق من سر خود را شکست/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دلش قاب کرد/ اسم من راز و نیازش بوده است/ خاک من مهر نمازش بوده است/ پرچم من را بدوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذز رقیه کرده است/ تا که دنیا بوده از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ اینکه در پیش شما گردیده بد/ جسم و جانش بوی روضه می دهد/ حرمت من را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ نذر عباسم به تن کرده کفن /روز تاسوعا شده سقای من/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ در قیامت رنگ و بویش میدهم/ پیش مردم آبرویش میدهم/ باز بالاتر بروز سرنوشت/ میشود همسایه من در بهشت/ آری آری هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است...
نوشته شده توسط : غلام حسین