سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای هلال ماه غم خون جگر آورده ای

جمعه 85 دی 29 ساعت 12:15 عصر

سلام...‏
از دیشب خیلی قاطی کردم.اعصابم خیلی خورده.نمی دونم شاید به خاطر امتحاناست.اما ریا نباشه تا میشینم روضه ‏یا مداحی گوش می دم انگار یکی مخم رو شستشو میده.به قول بر و بچ می رم توی حالت ریلکسیش.دارم لحظه ‏شماری می کنم فردا شب بشه با بچه ها بریم هیئت.دلم لک زده برای بوی اسفند هیئت.دلم لک زده برای دیدن یه ‏لحظه سیاهیای هیئت.دلم لک زده برای چایی که جلوی در هیئت میدن.دلم لک زده برای حسین گفتنای حاج قربون ‏توی محرم.دلم لک زده واسه تیکه هایی که بچه ها موقع سخنرانی میندازن.ما که آدم نمیشیم.اون گریه های آخر ‏هیئت که اگر عشاق اومده باشید می دونید چی رو می گم.آخر هیئت که میشه هیچکس حس بیرون رفتن رو ‏نداره.همه چشماشون پر اشکه هی به خودشون می گن یعنی امشب هم تموم شد.یکسال دیگه باید صبر کنیم.حاجی ‏هم با این تیکه هاش هی نمک روی زخم بچه ها می پاشه.‏
پاشید برید خونه هاتون دیگه.مگه کار و زندگی ندارید.دارن غذا میدن مگه گشنتون نیست.بابا چی می خواهید از ‏جون امام حسین.‏
اینا رو که می شنوی میری توی یه عالم دیگه.خودمونی بگم با امام حسین رفیق تر میشه.همیشه سعی کردم با امام ‏حسین خودمونی حرف بزنم.نمی دونم چرا با جدی حرف زدن حال نمی کنم.کاش آقا هم با ما خودمونی باشه.یعنی ‏میشه؟
خب معلومه نمیشه اگر باهات خودمونی شده بود الان کربلا رفته بودی که البته همه اینا به خاطر کارهای خودمه!‏
دیشب یکی از داییهام رو دیدم.دو روز دیگه میره کربلا.هرسال محرم میره اونجا.سر حرف رو باهاش باز کردم.تا ‏حرف کربلا شد گفت دایی نمی خوای بیای؟گفتم از خدامه گفت پس فردا ساکت رو ببند.‏
اما مثل همیشه یه چیزی جلوم رو گرفت.مثل اینکه هنوز پاک نشدم.هنوز ویزام از طرف امام حسین صادر نشده.‏
سریع حرف رو عوض کردم.‏
بگذریم حرف زیاده.تصمیم گرفتم هر روز دهه اول روزه و مقتل همون روز رو براتون بنویسم.برای روز اول هم ‏که روزه مسلم می خونن.‏
‏...اونقدر غریب شد در شهر کوفه.مجبور شد دو آقازادش رو به دشمنش بسپاره در خونه شریح رو زد.شریح می ‏تونی دوتا آقا زاده های منو نگه داری؟من توی این شهر کسی رو ندارم.‏
بچه هاش رو سپرد.می خواست برگرده.اما هی بر می گرده به پشت سر نگاه می کنه.چشم در چشم بچه ها.‏
منزل یکی از یارانه.یه موقع دیدند دوتا سیاهی از دور میان.چنان که نزدیک شدن دیدن دوتا قاصد از شهر کوفه ‏اومدن.‏
آقا اباعبدالله کجاست؟؟
اومدن پیش آقا گفتند آقا یک حرف خصوصی با شما داریم.وارد خیمه شدن.صدا زدند آقاجان از شهر بیرون نیامدیم ‏الا این که دیدیم به پاهای مسلم ریسمان بستند و توی کوچه می کشانند.آقا جان کوفه نروید.‏
آقا همه را از خیمه بیرون کرد صدا زد حمیده دختر مسلم را بیاورید این دختر را روی زانوی مبارکشون ‏نشاندند.دست محبت روی سر حمیده کشیدند(***رقیه هم در حال تماشای این صحنه است.در زیارت مفجعه آمده ‏که هیچ جایی حضرت زینب(س)به اندازه آن لحظه دلش نسوخت که دید دو تا دختر بچه پشت یک بوته خار ‏همدیگر رو بغل کردند و آتش گرفتند و از دنیا رفتند روایته که یکی از اون دختر ها حمیده دختر مسلم بوده***)‏
بقیش رو دیگه نمی تونم بنویسم.ببخشید.‏
اینم شعر شب اول

ای هلال ماه غم خون جگر آورده ای
سوز دل فریاد جان اشک بسر آورده ای
با قد خم گشته خود بر فراز آسمان
از هلال دختر زهرا خبر آورده ای
آتش و خاکستر و کعب و نی و زخم زبان
از برای عترت خیرالبشر آورده ای
بر دل فرزند زهرا تیر داری در کمان
یا برای اصغرش تیر دگر آورده ای
ای محرم وای بر تو پیش تیر حرمله ‏
حلق اصغر چشم سقا را سپر آورده ای
ای محرم این تو هستی که یتیم وحی را
در کنار جسم عریان پدر آورده ای



نوشته شده توسط : غلام حسین

نظرات دیگران [ نظر]


آی شیعه ها آی شیعه ها ماه محرم اومده

شنبه 85 دی 23 ساعت 3:59 عصر

آی شیعه ها آی شیعه ها ماه محرم اومده

باز ماه اندوه و غم و غصه و ماتم اومده

باز پیرهنای مشکی رو دربیارید و تن کنید

گریه برای اون شه غریب و بی کفن کنید

پاشید بیایید برای حسین اقامه عزا کنید

از دم در که تو میاید چشم دلا رو واکنید

صاحب عزا جلو دره یه خانم قد خمیده

تک تک میگه خوش اومدید خدا بهت عوض بده

سیاهیا و پرچما تبرکه دست بکشید

فاطمه روش دست کشیده رو صورتاتون بمالید

او چیزی که پیمبر و علی می گن میشه شنید

سینه زنای شاه دین خوش اومدین خوش اومدین

حاج قربان

 

باز محرم شد و دلها گرفت...

بازم محرم اومد.خود من از هرشبی از شبهای محرم بگذرم از شب اولش نمی گذرم.اصلا یه حال و هوای دیگه داره.برای من از شب عاشورا هم ارزشمند تره.چند وقتی چشتون به سیاهی های هیئت نیفتاده تا وارد هیئت میشی و جو هیئت می بینی یه حال و هوای دیگه به آدم دست میده.انگار یکی جلوی در ایستاده و هر کی وارد هیئت میشه بهش خوش آمد میگه.

اما باز هم مثل سالهای قبل باید خجالت زده وارد هیئت بشم.امسال هم نشد کربلات بیام حسین جان.هر کسی که رفته از رفقا یه طوری به آدم نگاه میکنه.انگار یه چیزی کم دارم.دیگه توی هیئت ها هم دعا نمی کنن کربلا بیان همش دعاشون اینه که یه بار دیگه کربلا بیان.

پس ما چی؟ماها که نرفتیم.یه فکری نمی خوای به حال ما بکنی؟بابا آبرومون داره میره.می گن حتما یه کاری کردن یا گناه زیاد می کنن که اربابشون راهشون نداده.بعضی وقتا با خودم فکر می کنم خوش به حال آمریکائیها.

حداقل کربلا می تونن برن.

آمریکائیها رو راه میدی ما رو راه نمیدی؟

هر طوری با خودم حساب می کنم جور در نمیاد که هنوز نتونستم بیام کربلا.میگن تا خودت نخوای کسی نمی تونه بیاد.حتما خودت نخواستی.

یعنی ما بیایم کربلات کثیف میشه؟

یعنی مابیایم زائرات ناراحت میشن؟

باشه بزار کربلات تمیز بمونه.ما نمیایم کثیفشم نمی کنیم.اما این رسمش نیست.فقط با این حرف حاج قربان خودم رو تا الان نگه داشتم که یک روز توی هیئت گفت:اگر کسی می بینه نمی تونه کربلا بره یا بهش یه عنایتی نمی کنن زیاد ناراحت نباشه بعضیا میان و سریع می گیرن حتما امام حسین هم میگه بزار حاجتش رو زود بهش بدیم تا بره زیاد نبینیمش اما اونایی که سخت بهشون حاجت داده میشه شاید آقاشون می خواد بازم بیان در خونش.حتما گریه کردنشون رو دوست داره.نمی خواد زود حاجتشون رو بده و برن.فقط با این حرف تا الان دوام آوردم.

انشاء الله امسال کربلا می بینمت.

امیدوارم امثال برای سینه زدن و زنجیر زدن و این حرفها توی هیئت ها نشینیم .

به هر حال شب اول محرم رو حتما برید هیئت و از دستش ندید چون شب عزیزیه.

اگر هم خواستید ما میریم هیئت عشاق الحسین اونجا تشریف بیارید هیئت خوبیه.

این پوستر هم طرح خودمه.


نوشته شده توسط : غلام حسین

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5   >>   >