سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاک عالم به سرم

یکشنبه 86 خرداد 6 ساعت 9:28 عصر

با همین چند بیت بمیریم
فایل صوتی با نوای دلنشین حاج قربان
دانلود کنید

مادرم داره می میره         دیگه از زندگی سیره

مادرم که نوجوونه            پس چرا قدش کمونه

مادرم حالش خرابه               دیدن مریض ثوابه

مادرم که مهربونه               به خدا هنوز جوونه

ولی قامتش کمونه       چی می شه زنده بمونه

مادرم که بی گناهه       چی شده تنش سیاهه

بس که خون رفته ز جسمش

دیگه کم نور شده چشمش

مادرم داره می میره یکی یه کاری بکنه


نوشته شده توسط : غلام حسین

نظرات دیگران [ نظر]


کشتی پهلو گرفته(بخش دوم)

سه شنبه 86 اردیبهشت 4 ساعت 7:3 عصر

خدایا این دو را از این پس به تو می سپارم و به مومنان صالحت.
تنها زبانی که در آن لحظه به کار می آمد اشک بود که بی وقفه می آمد و چون شمع آبمان می کرد.
علی،عمود استوار حیاتمان بر پا ایستاد و در عین حال که خود در طوفان این حادثه می لرزید دعا کرد:
خدا اجرتان را در مصیبت فقدان پیامبراتان زیاد کند خدای متعال رسول گرامیش را با خود برد.
فغان همه مان به آسمان بلند شد تو دائم می گفتی:
یا ابتاه ! یا ابتاه !
و ما فریاد می زدیم:
یا جداه! یا جداه!
و پدر که اسوه صبوری بود اشک می ریخت و زمزمه می کرد:
یا رسول الله ! یا خیر خلق الله!

پدر به غسل و حنوط و کفن مشغول شد،تو که می دانستی چه خورشیدی رفته است و چه ظلمتی در راه است،فقط گریه می کردی.و ما که سوز موذی سرمای بیرون از لای درهای بسته ، تن هایمان را می گزید و از وقایعی شوم خبرمان می داد،فغان و شیون می کردیم.
در خانه،پیکر مبارک برترین خلق جهان بر روی زمین بود و در بیرون خانه های و هوی جنگ قدرت بر آسمان.
و معلوم نبود آنچه بیشتر جگر تو را می سوزاند حادثه درون خانه بود یا حوادث بیرون خانه یا هر دو.
هر چه بود حق با تو بود در گریستن .آنچه پیامبر ، پدر و همه مومنان خالص از ابتدای تولد اسلام ،رشته بودید،در بیرون در پنبه می شد...
ولی نمی دانم اکنون در کدام مصیبت گریه کنم،در مصیبت غربت اسلام ؟ مظلومیت پدر؟ یا شهادت تو؟
این مرثیه تو در سوگ پیامبر هیچگاه از خاطرم نمی رود:
قل صبری وبان عنی عزائی
بعد فقدی لخاتم الانبیاء
عین یا عین اسکبی الدمع سحا
ویک لاتبخلی بفیض الدماء
یا رسول الله یا خیره الله
و کهف الایتام و الضعفا
لوتری المنبر الذی کنت تعلوه
علاه الظلام بعد الضیاء
یا الهی عجل وفاتی سریعا
قد بغضت الحیاه یا مولائی

و دعای فاطمه از امروز این دعا شد:

الهی! عجل وفاتی سریعا
پدر جان قبله و محراب پس از تو چه خواهد شد؟
بابا !
چه کسی به داد دختر عزیز مرده ات خواهد رسید ؟
پدر جان !
توانم رفته است،شکیبایی ام تمام شده است.
دشمن شاد شده ام پدر !
دشمن به شماتتم ایستاده است.
و رنج و اندوهی کشنده ،کمر به قتلم بسته است.
پدر جان !
یکه و تنها مانده ام و در کار خودم حیران و سرگردان.
پدر جان !
صدایم ته افتاده است و پشتم شکسته است و زندگی ام در هم ریخته است و روزگارم سیاه شده است.
پدر جان !
پس از تو در این وحشت فراگیر مونسی نمی یابم.
کسی نیست که گریه ام را آرام کند و یاور این ضعف و درماندگی ام شود.
پدر جان !
پس از تو قرآن محکم و مهبط جبرئیل و مکان میکائیل غریب شد.
پدر جان!
پس از تو زمانه میل به ادبار یافت ، دنیا دگرگون شد و درهای پشت سرم قفل شد.
پدر جان !
بعد از تو دنیا نفرت برانگیز است و تا نفسم قطع نشود ، گریه ام بر تو قطع نمی شود.
پدر جان !
نه شوق مرا نسبت به تو پایانی است و نه در فراق تو حزنم را انجامی.
پدر جان!
گذشت زمان و حائل خاک ،اندوهم را کم و کهنه نمی کند،هر لحظه زخم فراق تو تازه و غم دوری تو نو ، به خدا که قلب من عاشقی سر سخت است.
این غم غمی است که هر روز زیادتر می شود و هیچگاه از میان نمی رود.
این فاجعه همیشه بر من گران است و این گریه همیشه تازه است و آسایش برای همیشه رخت بر بسته است.
آن دلی که بتواند در عزا و مصیبت تو صبور باشد ، به حق دلی پر طاقت است.
پدر جان !
اندوه فراق تو تا قیامت خوراک من است.
پدر جان !
تو که رفتی انگار حلم و اغماض هم از وجود من روز شد.
پدر جان !
یتیمان و بیوه زنان پس از تو که را دارند؟
پدر جان !
این امت پس از تو تا قیامت به که دلخوش باشد؟
پدر جان !
بعد از تو ما درمانده شدیم.
پدرجان !
بعد از تو مردم از ما روی برگرداندند.
پدر جان !
ما بواسطه تو محترم بودیم در میان مردم نه اینچنین خوار و درمانده.
پدر جان !
چه اشکی است که در فراق تو ریخته نمی شود؟
و چه حزنی است که پس از تو استمرار نمی یابد؟
پدر جان !
بعد از تو کدام مژه با خواب آشنا می شود؟
تو بهار دین بودی و نور انبیاء.
در شگفتم که چرا کوه ها از غم تو از هم نمی پاشد و دریاها در خویش فرو نمی روند و زمین به لرزه در نمی آید.
پدر جان !
من اینک آماج تیرهای سنگین مصیبت شده ام.
مصیبتی که کم نبود ،کوچک نبود ،ساده نبود ،تحمل کردنی نبود.
مصیبت طاقت سوزی که آمد و آمد و در خانه مرا کوبید.
پدر جان !
مصیبتی که اشک فرشتگان خدا را درآورد.
و افلاک را از حرکت بازداشت.
پدر جان !
پس از تو منبرت را وحشت فرا گرفته است.
ومحرابت از مناجات تهی شده است.

الهی عجل وفاتی سریعا


نوشته شده توسط : غلام حسین

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2   3      >