سفارش تبلیغ
صبا ویژن

...تا رسیدند به کربلا بنی اسد به استقبال کاروان آمدند، فرمود بزرگتان را بیاورید پیرمردی از بنی اسد جلو آمد امام فرمود اسم این سرزمین چیست؟
آقا یابن رسول الله
 به این سرزمین نینوا می گن.آیا اسم دیگه ای هم داره؟به این سرزمین طف می گن قاذریه میگن.
یک یک اسامی رو برای آقا گفت.اما امام حسین گمشده ای داره.فرمود آیا این سرزمین اسم دیگه ای هم داره.
صدا زد آقا جان بین اجداد و نیاکان ما یه اسم دیگه ای هم داره به این سرزمین کربلا هم می گن.
تا اسم کربلا رو شنیدند آقا محاسنشون رو در دست گرفتند صدا زد
 اللهم انی اعوذ من الکرب و البلا
انا لله وانا الیه راجعون
بنی اسد قربانی آوردند.گفتند آقا جان اجازه می دی براتون قربانی کنیم.آقا فرمودند:نه ، نه قربانی های من همراهم هستند.من علی اصغرم رو آوردم.من علی اکبرم رو آورم.من عباس آوردم.من ...
دستور داد همینجا خیمه ها رو برپا کنید یک یک خیمه ها رو زدند.فرمود اینجا خیمه خواهرم زینب رو بزنید
خیمه زنها و بچه را هم دورش.خیمه خودم رو هم کنار خیمه زینب بزنید.آخه زینب طاقت دوری من رو نداره.
یه موقع خبر رسید آقا جان بیا زینب داره دق می کنه.خودش رو کنار زینب رسوند.زینب فرمود:
داداش،میشه از این سرزمین بریم دادش.آخه از اون موقعی که وارد این سرزمین شدیم سینم داره سنگینی میکنه دلم شور می زنه.
فرمود خیمه ها را برپا کردند.
شیخ جعفر شوشتری می فرماید:وقتی خیمه ها برپاشد فرمود همه بنی هاشم بیایید در خیمه من.فقط بنی هاشم.همه را در خیمه نشاند.بدون اینکه حرفی بزند:
فنظر الیه و بکاء ساعتها
هیچ حرفی نمی زنه حسین،فقط یک یک این زن و بچه ها را تماشا می کنه.گریه می کنه.
شاید با نگاهش بازینب حرف زده.
زینب جان یه مقدار بالاتر از این خیمه گاه یه بلندیه
پشت اون بلندی یه گودالیه
یه ساعتی باید بیای بالای اون بلندی در حالتی که نگاه کنی
والشمر جالس علی صدری
اونقدر با احترام زینب را از ناقه پیاده کردند همه بنی هاشم اومدن،محارم زینب اومدن،بنات بنی هاشم اومدن کسی قد و بالای زینب رو نبینه،
علی اکبر زیر بغل های عمه اش رو گرفت
قمر بنی هاشم زانو گرفت
زینبه
دختر علیه
عقیله بنی هاشمه
زینب می خواد وارد کربلا بشه
با احترام زینب رو پیاده کرد.
اما چند روز دیگه یه ساعتی شد زینب دور و اطرافش رو نگاه کرد
دید دیگه محرمی براش باقی نمونده
روش رو برگردوند سمت گودی قتلگاه
داداش حسین
بلند شو ما رو برگردون مدینه
داداش ما رو بین اینهمه نامحرم به کی می سپاری داداش
یه وقت دیدند از گودی قتلگاه صدا بلند شد رگهای بریده فریاد زد
الله اکبر الله اکبر  الله اکبر
ارباب همه ساربان ها رو سله داد
 زحمت کشیدید چند ماه این زن و بچه رو به اینجا رسوندید
 اما به یکی از ساربانها بیشتر از همه سله داد
فرمود اینجا نمون برو
ای کاش رفته بود
اگه رفته بود شب 11 صدای ناله زهرا(س)بلند نمیشد ...
شعر:
کربلا هم عشق و هم شور من است
کربلا سینای من تور من است
کربلا لوحی ز سر ابتداست
کربلا یک قطعه از نور خداست
کربلا یعنی تمام دین من
عشق من ایمان من آئین من
کربلا یعنی بهشت سوختن
پای گلهای خدا افروختن
کربلا یعنی بهشت فاطمه
خیمگاه و قتلگاه و علقمه
کربلا یعنی خیام سوخته
دامنی در شعله ها افروخته
کربلا یعنی صدای آب آب
در سکوت اصغر اشک رباب
آب این صحراست اشک و خون دل
گشده دریا از لب سقا خجل
پیکری بی دست اما چاک چاک
دست یکسو مشک یکسو روی خاک
عکس:

 

السلام علی المقطوع الیدین


نوشته شده توسط : غلام حسین

نظرات دیگران [ نظر]